بيان مسئله

اهميت و ضرورت تحقيق

اهداف

فرضيات

متغيرها

پيشينه

متن تحقيق


همانطور كه به معني عدل، عدالت،ظلم و ظالم اشاره شد و فهميديم كه به طور كلي به كلمه حق خلاصه مي شود.حقي كه به صاحب اصلي برسد و صاحب اصلي كسي است كه در ازاي كار و تلاشي كه كرده است حقوقي دريافت مي كند.
عدل يكي از صفات خداوند است و يكي از اصول دين اسلام و يكي پايه ها و اساس پايداري و دوام جوامع. عدل به اين دليل زيباست كه باعث مي شود هركس به آنچه استحقاق دارد برسد.امروزه نه تنها در جوامع ما بلكه در تمام جوامع در جاي جاي نظام ها بي عدالتي ديده مي شود.ولي در كشور ما بي عدالتي ها بيشتر خود را نشان مي دهند.زيرا مردم ما عدالت را فهميده و درك كرده اند.آنها فرق بين وجود عدالت و وجو نداشتن آن را فهميده اند.فهميده اند كه قرآن و پيامبران و ائمه و همچنين روشن فكران چرا مردم را در همه حال به برپايي عدل و داد و مبارزه با ظلم و ستم دعوت كرده است و طرف سخن آنانان بيشتر با كساني است كه حرفشان قابل اجراست مثل رهبران و مسئولان. كشور ما يك كشور اسلامي مي باشد و به همين دليل اساس كار ما قرآن و اصول دين است و يكي از خصلت هاي انساني آن است كه تا خود چيزي را امتحان نكند، باورش برايش دشوار است و مسلمانان و مخصوصا مردم ما بيشتر به اين تجارب دست پيدا كرده و ضررهايي كرده اند. مي توان از همان زماني كه مردم جانشيني پيامبر را از حضرت علي(ع) گرفته و بعد متوجه كار خود و ضررها و زيان هايي كه كرداند شدند و دوباره خود آن حضرت را دعوت كردند و نمونه هايي همچون معصومين كه در تمام عمر خود به دنبال اين بودند كه به مردم چهره ظلم و ستم و چهره اصلي ظالمان را نشان دهند و آنها را به عدل و داد و برپايي و حفظ آنها تشويق مي نمودند و در اين راه به شهادت رسيدند وهمينطور در مورد ايران. ايران از زمان هاي دور آثاري از بي عدالتي هاي حاكمان و پاداشاهان را در خود دارد كه با زور مرم را تحت سلطه خود گرفته نظرات و علايق خود را به آنان تحميل كردند و ديديم كه دوام ناوردند و همچنين در زمان رژيم شاه. مردم در آن زمان نمي توانستند حرفي بزنند و در واقع مي سوختند و مي ساختند ولي اين كينه ها و ظلم ها را در خود نگه داشتند و افرادي آگاه همچون حضرت امام خميني(ره) آمدند و اين كينه و خشم و نفرت را شعله ور ساختند و اين امر موجب شد تا مردم بيدار شده و به پا خيزند و در مقابل ظلم و ستم و استبداد و بي عدالتي قيام كنند و خون ها و جان هاي باارزشي را از دست بدهند ولي در عوض زيبايي عدالت را حس كردند.فهميدند كه حكومتي كه برپايۀ‌ عدل باشد بهتر است از حكومتي خود كامه و برپايه بي عدلي و زور. به همين چندي بعد كه حمله عراق به ايران شروع شد، مردم ايران مي توانستند مثل مردم عراق خود را تسليم دشمن سازند و آنان را با آغوش باز پذيرا شوند ولي به دليل اينكه مردم معني عدالت را درك كردند و زيبايي آن را حس كردند تن به اين شكست نداده و با رشادت هاي فراوان ار آن پاسداري كردند و اين حكومت به دليل وجود همين عدل تا امروز دوام آورده است ولي در هيچ زماني و در هيچ جامعه اي همه به عدل رفتار نكردند و نخواهند كرد.
اكثريت افراد عدل را به معناي يكپارچگي و مساوي مي دانند.يعني همه افراد را در يك سطح ديده و آنها را با يكديگر مقايسه مي كنند.به آنها به طور مساوي حقوق، پاداش مي دهند و آنها را به طور يكسان مورد خطاب قرار مي دهند.در صورتي كه اين كار اشتباه مي باشد. آيا درست است يك كارگري كه با استعداد و فعال است و روزانه 15 پيراهن مي دوزد و كارگري كه در همان محل كار مي كند و كارگري ناشي و تنبل است و روزانه 5 پيراهن مي دوزد را مساوي مزد دهيم ؟ و يا دانش آموزي را در كلاس كه با استعداد و كوشا است با دانش آموزي كه در كلاس همان كلاس بوده و بي انضباط مي باشد را به طور يكسان مورد خطاب دهيم.در واقع امروزه عدالت به معناي تر خشك با هم سوختن تبديل گشته است و در اين راستا تمام افراد يك جامعه مورد يك امر قرار مي گيريند و همه را مساوي و يك شكل فرض مي كنيم و خصوصيات و افكار و رفتار تعدادي را مبنايي براي كل جامعه قرار مي دهيم و در صورتي كه قدرت و علم خداوندي شرايطي را به وجود آورده است كه در يك جامعه هر چقدر بزرگ امكان ندارد كه بتوان دو نفر را حتي در كمترين خصوصيات مانند هم پيدا كرد و همه افراد با يكديگر از همه لحاظ فرق مي كنند، زيرا اگر اينگونه نبود بشر امروزي و با علم دانش كنوني پديد نمي آمد و از اينجا بايد فهميد كه افراد هرگز با هم مساوي نيستند حتي اگر در يك محل، در يك اتاق و حتي در پشت يك ميز كار بكنند.امروزه كساني هستند كه معني آينده را درك كرده و تمام تلاش و كوشش خود را كرده و از تماميت خود براي اين مرز و بوم تلاش مي كنند ولي همين افراد حقوقي را مي گيرند كه افرادي در پشت يك ميز نشسته و فقط كارهاي روزانه خود را انجام داده و اصلا از محيط اطراف خود خبري ندارند و يا كساني كه در گذشته با كار و كوشش خود در آن زمان و با تمام مشكلات كاري آن زمان باعث پايداري جامعه و علم صنعت شده تا امروزه كساني بتوانند در همان راه و با شرايط بهتر مشغول به كار شوند و ما قانونا نبايد اين افراد را در يك سطح بنگريم و اين خود نوعي ظلم است و باعث مي شود افرادي كه حس مي كنند نسبت به كاري كه آنها در مقابل ديگران انجام مي دهند حقوق ومزد كمتري دريافت مي كنند از كار خود نااميد شده و ديگر شور و شوق خود را از دست مي دهد و مي گويد كه من هم مثل ديگران مي توان راحت حقوق بگيم و اين موجب مي شود كه جلوي شكوفا شدن استعدادها گرفته شود و اين امر در مورد يك نمونه بارز صدق مي كند آن هم معلمي هست.امروزه در جامعه ما اكثر معلمان با توجه به كار مهمي كه در تربيت نيروي انساني براي جامعه فردا و نسبت به ساير شغل ها كه از اهميت كمتري برخوردار هستند حقوق كمتري برخوردار هستند ولي با اين وجود كار خود را به خوبي انجام داده و براي بچه هاي ايران از جان و دل تلاش مي كنند. وقتي چنين معلماني كه تمام تجارب،معلومات و زندگي خود را در اين راه مي گذارند مشاهده مي كنند كه معلماني خيلي آسوده به كلاس آمده، در پشت ميز نشسته و بدون هيچ تلاشي همان حقوقي را دريافت كه آنها مي گيرند، خودبه خود اين حس در آنها تقويت پيدا مي كند كه من هم مي توانم مانند او در پشت ميز نشسته و بدون هيچ تلاشي حقوقم را بگيرم و دانش آموزان هم خود مي دانند.اين نمونه اي از بي عدلي بود و نمونه بارزتر آن كه برپا كنندگان عدل بيشتر به دنبال آن هستند اين است كه حق فردي را گرفته و به ناحق و بدون هيچ تلاشي به فرد ديگري بدهند.اين بي عدالتي رواج بيشتري داشته كه فردي را از جايي كه هست و حقي كه دارد و براي آن تلاش كرده است بلند كرده و فرد بي لياقت را به جاي او نشانده و يا حقي را مفت به او مي دهند.
امروزه متاسفانه در كشور ما بي عدالتي در موردهاي بسياري به چشم مي خورد واين خود عامل بسياري از نابساماني ها،بحران ها و تهديدات مي باشد. زيرا بي عدالتي از انسان سرچشمه مي گيرد و انسان ممكن است به خاطر حفظ موقعيت و مقام و رياست و يا در اثر احتياج و نياز و يا به سبب جهل وناداني و يا رسيدن يا رساندن فردي به پست ومقامي و يا ممكن است به خاطر نفس درون او باشد.
كساني كه در مقام و پستي قرار دارند براي آنكه از پست ومقام خود بركنار نشوند، دست به بي عدالتي زده و حق ضعيف تر از خود را پايمال كرده و حتي در بعضي از مواقع تمام موانع را نابود مي سازند تا به هدف چندروزه خود رسيده و در آن موقع نه انسانيتي و نه عدالتي را مفهمد فقط به مقام خود فكر مي كند.
امروزه رشوه خواري يكي از خطراتي است كه جامعه ما را تحت تاثير خود قرار داده است.به اين ترتيب افرادي كه در مواقعي به مشكلات بر مي خورند مخصوصا افرادي كه از وضع مالي خوبي برخوردار هستند، به افراد و ماموراني كه وظيفه آنان برپايي عدل است پيشنهادهايي داده كه آنان را از هدفي كه دارند منحرف مي سازند در صورتي كه مي دانند اين كار باعث مي شود كه حق كساني كه مي خواهند از راه قانوني وارد شده زير پاي گذاشته مي شود و همچنين اگر اين كار بي عدلي نبود طبيعتا غير قانوني هم نمي توانست باشد و نيازي به مجوز غير انساني نداشت زيرا قانون كشور ما كه يك كشور اسلامي هستيم بر اساس اصول دين و قرآن مي باشد و از اركان اصلي و موضوعات مورد توجه قرآن موضوع عدل مي باشد و به اين ترتيب نفس زياده خواه و هميشه طلب انسان او را وادار مي سازد كه با وضعيت مالي نه چندان خوبي كه بر كشور ما حاكم است او تن به اين طلب دهد و پيشنهاد را هرچه سريعتر پذيرفته و از كار خود لذت مي برد و به عاقبت افرادي كه حق آنان لگدمال شده است فكر نمي كند و در آن لحظه فقط به فكر خود و زندگي خود وآينده خود است.
كساني هستند كه از روي جهل و ناداني دست به بي عدالتي مي زنند.زيرا كساني كه نادان هستند هيچ منطق ،‌ قانون و هيچ چيز را نمي فهمند به همين ترتيب عدالت را نمي فهمند چه برسد كه بخواهد آن را اجرا كند.زيرا عدالت مبحثي است پيچيده كه نياز به درك و فهم بالايي دارد تا بتوان آن را درك كرد و آن را فهميد و اين حس و فهم خود را به ديگران انتقال دهند، و به همين دليل بود كه خداوند اولين كساني را كه براي انتقال حس عدالت خواهي و مبارزه با ظلم و ستم و بيداد گري انتخاب كرد پيامبران و امامان بودند،زيرا آنان نسبت به زمان خود و حتي ساليان سال بعد از زمان خود آگاهي بسياري داشتند و تنها آنان مي توانستند عدالت را فهميده و به ديگران انتقال دهند، به همين دليل جهل و ناداني سرمنشا بسياري از بي عدالتي ها مخصوصا بي عدالتي هاي خياباني و يا همان قلدري است، زيرا اگر كسي دانش و قدرت درك فهم حق و عدالت را داشته باشد، هيچگاه به دنبال گرفتن پول زور و حق كسي به زور نمي رود و با اندكي تفكر مي تواند بفهمد كه براي آن پول و يا حق سختي هايي كشيده شده است.
همچنين افرادي هستند كه براي رسيدن به جايي يا در واقع پست و مقامي دست به هر كاري مي زنند تا خود را به خواسته خود برسانند و اين افراد از ديگر افراد مخصوصا افراد ضعيف و حق آنان استفاده مي كنند تا به آنجا كه مي خواهند برسند در واقع آنان از ديگران به عنوان يك كمك استفاده مي كنند به اين ترتيب كه آنان را در زير پاي خود گذاشته تا بتوانند خود را بالا برده و از آن شرايطي كه در آن هستند بيرون آيند و معمولا اين افراد در چندين جا دست به بي عدالتي مي زنند مثلا حق ديگران را مي خورند، براي باز كردن گره از كار خود به كار ديگران گره مي زنند و در موارد مورد نياز به رشوه دادن نياز پيدا مي كنند كه اشاره شد به دليل اوضاع بد اقتصادي كشور معمولا اين پيشنهادات پذيرفته مي شوند.
همچنين امروزه رايج ترين بي عدالتي به علت نسبت هاي فاميلي و دوستانه مي باشد. به اين ترتيب اگر فردي صاحب مقامي بوده و افرادي در زير دست او هستند، پس از مراجعه يكي از دوستان و اقوام براي دادن كار به او بدون اينكه صلاحيت داشته باشد، مثل مدرك تحصيلي و... در جاي كسي كه مي توانست مفيدتر باشد و يا لياقت آن پست را داشته باشد مي نشيند وبه اين ترتيب حق فرد مظلومي كه دستش به هيچ جا بند نيست و دوست و فاميلي ندارد كه براي او مفيد واقع شوند، ضايع مي شود و همچنين در بعضي از موارد براي اينكه روي دوست يا فاميل را زمين نياندازند افرادي را كه بر سر مار هستند بدون هيچ دليلي از كار بر كنار مي كنند و آن فرد را در جاي او قرار مي هد. اين مشكل به قدري پيشرفته شده است كه ديگر كساني كه فاميل يا دوستي در مقامي دارند ديگر به دنبال تلاش و كوشش براي درس خواندن، گرفتن مدرك و همچنين پيدا كردن شغل نمي روند و خيالشان راحت است كه در آينده فردي وجود دارد كه بتواند مشكل او را حل كند.
بنابراين مي توان نتيجه گرفت كه چرا عدالت زيباست.يكي به دليل اينكه انسان ذاتا زيبايي ها را دوست و به دنبال آنها مي رود واين حس او باعث شده است كه در هنگام مشاهده يك كار خوب و پسنديده عكس العمل نشان داده و آن را مورد تشويق قرار دهد و دوم اينكه به همين دليل وقتي در جامعه اي عدالت بر پا شود و حركت جامعه و زندگي مردم بر پايه عدل باشد و همه به حق خود رسيده و خشنود شوند همين امر باعث مي شود كه افراد از خوشحالي و آسودگي يكديگر لذت ببرند مخصوصا كساني كه باعث شده اند عدالت اينگونه برپا شود از اينكه مي بينند افرادي ار كار آنها راضي و خشنود هستند و اين امر براي آنان زيبا است، براي اين افراد هم زيبا خواهد شد، پس مي توان نتيجه گرفت كه عدالت امريست زيبا براي تمامي افراد كه فطرتا به دنبال آن هستند ولي عواملي نيز باعث شده است كه اين زيبايي از ياد افرادي رفته و آنها به بي عدالتي روي بياورند.
همچنين عامل بسياري از كلاه برداري ها، شورش ها و ترورها به همين بحث عدالت برمي گردد.
به اين ترتيب كه افرادي كه عدالت را بنا به دلايلي از ياد برده و به خاطر مال دنيا حاضر مي شوند افرادي را مخصوصا افراد ضعيف جامعه را فريب داده و پس از گرفتن حق آنان با فريب و زيركي دست به كلاه برداري مي زنند همچنين عامل اكثر ترورهاي انجام شده و ناكام به خاطر همين وجود عدالت است. به اين ترتيب كه افرادي كه با رشوه خواري ، كلاه برداري ، خوردن حق ديگران و ضايع كردن حق ديگران خود را به جايي رسانيده اند پس از اينكه فردي پيدا مي شود كه عدالت را فهميده و درك كرده و مي خواهد آن را رواج دهد و به وسيله آن خود و ديگران را از چنگال ظلم و ستم نجات دهد وبه وسيله آن جامعه را از بحران ها و نابساماني ها نجات دهد، احساس ترس و وحشت در آنها ايجاد مي شود، زيرا آنان با استفاده از حق ديگران خود را به جايي رسانيده و از بي عدالتي سودهايي كرده بودند، در پي اين بر مي آيند كه فردي را كه مي خواهد عدالت را رواج دهد را از سر راه خود به هر نحوي شده بردارند و چون اين افراد به رشوه خواري و بي عدالتي اعتقادي ندارند، تنها راه ممكن از بين بردن آنان هست و به اين ترتيب مشاهده كرده ايم كه چقدر از شخصيت هاي بزرگ را ترور كرده و در پي اين هستند كه شخصيت هاي ديگري را نيز از سر راه بردارند تا راه خود را هموار سازند. به اين دليل عدالت زيباست. زيرا اگر در جامعه اي تفكري همچون تفكر عدالت خواهي و همنوع دوستي رواج پيدا كند و مردم فقط به فكر كارهاي روزانه خود نباشند و ديگران را نيز از خود دانسته و و با تلاش و كوشش همه اعضا جامعه زندگي و آينده اي زيبا را براي خود رقم زنند زيرا حضرت علي(ع) فرموده: اگر در جامعه اي عدالت برپا شود، ديگر در آن جامعه نه فقير وجود دارد و نه ثروتمند.
بنابراين اگر در جامعه اي مردم اسن حس را پيدا كنند كه حق آنها هماني است كه مي گيريند و بدانند كه ديگران براي آنها ارزش قائل بوده و حق و شخصيت آنها را خوار كوچك نمي شمارند ، پس از مدتي در اين جامعه اتحاد و يكپارچگي به وجود مي آيد. بحث عدالت مانند ديگر بحث ها ووجه و طرف دارد. در اين بحث سه وجه و طرف دخالت دارند. اول كسي كه به دنبال حق خود است تا دستمزد وقتي را كه براي جامعه و در واقع براي ديگران گذاشته است را بگيرد . زيرا در جهان امروز دقيقه ها نيز ارزش دارند و هستند كساني كه از دقيقه دقيقه كار خود حقوق دريافت مي كنند و لحظه اي حاضر نيستند از كار خود بدون دستمزد بگذرند و اين كار براي اين فرد ميسر نمي شود مگر با كمك دو طرف ديگر.
طرف دوم طرفي است سودجو ، خودخواه و افرادي تنبل و معمولا كساني كه از موقعيت اجتماعي و سياسي بهتري برخوردار هستند. زيرا قدرت و مقام ، بيشتر وجدان آدمي را تحت تاثير خود قرار مي دهند و باعث مي شوند كه براي رسيدن به آن قدرت و مقام و در واقع پول و شرايط مادي بسيار خوبي كه براي او فراهم مي شود، هر كاري كرده و هر حقي را ضايع و هر ضعيفي را در حد بركناري از زندگدي زير پاي خود بگذارند .
و طرف سوم كساني هستند كه عدالت را از اول كا خود درك مي كنند و آن را مي فهمند و حس همنوع دوستي و كمك به ديگران در آن ها تقويت مي شود و مي خواهند با الگو گرفتن از زندگي ائمه و بزرگان اميد و پناه مردم باشند و معمولا اين حس تا آخر با آن ها مي ماند. آنها افرادي هستند كه مي خواهند با عدالت خود حق را به صاحب اصلي آن رسانده و يا باز گردانند و در واقع حق هر دو طرف را با قدرت و تواني كه دارند به آنها بدهند.
و اگر روزي در جامعه اي رابطه دو طرف اول برقرار شود، يعني افراد به حق خود رسيده و قانع شوند و طرف دوم نيز به حق خود اكتفا كند و به دنبال آن طرف سوم ديگر كمرنگ و كمرنگ تر شود، نشان دهنده اي خواهد بود كه در اين جامعه عدالت برپاست. اين را مي توان از شمارش طرفداران رشته حقوق دريافت كرد.امروزه در جامعه به جاي اينكه روزبه روز از تعداد وكلا و قاضيان كاسته شود كه اين خود نشان برپايي عدالت است، بر عكس، روزبه روز به تعداد آنان افزورده مي شود و به دليل اينكه وكيل و قاضي وظيفه دارند از حق دفاع كنند و در مورد طرفين حق را صاحبش دهند و همانطور كه مشاهده مي شود روز به روز اوضاع مالي وكيلان بهتر مي شود، زيرا آنان درك كرده اند در در جامعه ما علاوه بر اينكه بي عدالتي وجود دارد، بلكه روزبه روز بر آن افزوده مي شود.زيرا اگر عدالت باشد ديگر كسي به دنبال گرفتن حق خود نمي رود و ديگر در آن صورت نه نيازي به وكيل براي دفاع از خود و نه نيازي به قاضي براي رساندن حق به حق دار است. و در اين صورت همه جامعه يك دست مي شود و ديگر كينه ها و ناراحتي ها از بين رفته و مردم از زندگي خود لذت مي برند و اين به نفع جامعه و كشور خواهد بود.
به اين ترتيب كه جامعه هميشه از اجزا و اعضاي بزرگ شروع شده به آخرين نفر و كوچكترين و ضعيف ترين برسند و رابطه اين دو رابطه اي است مستقيم و تنگاتنگ. براي اينكه اگر در جامعه اي عدالت اجرا شود و همه از حق خود راضي شوند، اجزاي كوچكتر و در واقع زير مجموعه ها نيز از فعاليت و كار خود و به همان تناسب از سرشاخه ها و بزرگان جامعه راضي مي شوند. زيرا مي دانند در ازاي كاري كه انجام مي دهند ، همان مقدار حقوق دريافت مي كنند و ذره اي از تلاش آنان بيهوده و بي ارزش نيست و حس مي كند كه جامعه او را پذيرفته و به عنوان يك عضو قبول دارد و وقتي اين فرد به اين احساس مي رسد ديگر از كار فراري نمي شود و كار و تلاش خود را با تلاش و كوشش بيشتري ادامه مي دهند و وظايفي را كه به آنها سپرده شده است را به خوبي انجام و به پايان مي رسانند و قسمتي از مشكل جامعه و مردم به اين ترتيب رفع مي شود ولي اگر اين افراد از كار خود راضي نباشد ، اگر آنان عضو كوچكي از جامعه هستند، كار جامعه و مردم را نيز ديگر با شوق و اشتياق انجام نداده و مشكلات مردم و جامعه را به خوبي انجام نمي دهند و اين علاوه بر اينكه جامعه خودش دچار مشكلاتي است، مشكلاتي را نيز به آن مي افزايند.از اين قبيل مي توان در جامعه خود به اعتراض هاي پرستاران و كار نكردن آنها با آن شرايط ، باعث شد كه دولتمردان با توجه به آنكه وظيفه آنها سنگين و بسياري حياتي است به خواسته آنها تن دهد.پس مي توان ديد كه ممكن است اين افراد از اعضاي كوچك جامعه باشند و اصلا به چشم نيز نيايند،ولي بايد دانست كه آنها به هر حال در جامعه وظيفه اي را به عهده دارند وا گر آنها از انجام وظيفه خود امتناع كنند به دنبال آن قسمتي از جامعه تعطيل و از كار مي افتد و باز به دنبال آن كار سرشاخه هاي آنان نيز كارهايشان مختل شده ونمي توانند كار خود را به خوبي انجام دهند و وظايف آنها سنگين مي شود،زيرا آنان علاوه بر اينكه بايد كارهاي خود را انجام دهند، بايد كارهايي كه زيرمجموعه ها و اعضا از انجام آن خودداري كرده اند را انجام دهد و به دليل اينكه انساني طاقت و قدرتي دارد او نيز اگر چه فردي درستكار و عدالت دوست باشد، ولي خود را از زير فشار كار بيرون كشيده و او هم نيز از انجام كارخود امتناع مي كند و كار خود انجام ندهد و به اين دليل كه جامعه حاصل همكاري پيوسته چندين مجموعه به مرتبط است، هنگامي كه يك مجموعه از كار كناره گيري كند به همان نسبت وظيفه آن به عهده ديگر مجموعه افتاده و آنها نيز از انجام اين وظيفه سنگين خودداري مي كنند و به اين ترتيب جامعه به دليل كار نكردن چندين عضو كوچك و به ظاهر بي اثر مختل شده و از هم مي پاشد .
و همينطور رابطه اي از طرف سرشاخه به زير مجموعه وجود دارد. به اين ترتيب كه اگر موسسات و شركت و... كاركنان مشاهده كنند كه رئيس و كارفرماي آنان بي عدالتي كرده و حق آنها و افراد ديگر را ناديده مي گيرند ، آنان نيز به اين فكر مي افتند كه اين كار را انجام دهند و اين خود نوعي رواج بي عدالتي است. معمولا در اين جور مواقع رئيسان به خاطر سود بيشتر و دريافت پول بيشتري دست به هرگونه زيركي و فربكاري و كلاهبرداري مي زنند كه يا سر طرفي را كه به آنها مي خواهند وسيله يا چيزي بفروشند را كلاه بگذارند يا سر طرفي را كه از آن مي خواهند وسيله اي بخرند. به اين ترتيب وقتي مزه پول بدون تلاش و كوشش زير دندان هاي كارگران و كاركنان آن شركت چشيده شد و به دليل اينكه انسان هميشه از لذت ها، لذتي چندين برابر مي برد، آن ها نيز مي كوشند تا با كلاهبرداري و فريب كاري و دورويي خود را به آنجا برسانند. و اين حس كم كم از آنجا به تمام شركت ها و موسسات كشيده مي شود و آنها نيز به دنبال سودي بيشتر و بدون تلاش و كوشش مي روند و در اين مرحله مي شود گفت كه تمام شركت ها و موسسات به اين ويروس خطرناك آلوده مي شوند. ويروسي كه ابتدا و به ظاهر كار خود را از شركت ها و موسسات آغاز كرده است، ولي در اين ميان تمام جامعه را تحت تاثير و نفوذ خود قرار داده و عده اي را از آنچه هستند ثرروتمند تر و عده اي را از آنچه هستند، بدبخت تر مي كند. به اين ترتيب كه اين حس براي رئيسان شركت ها و موسسات بد نيست، زيرا آنها با شركت خود مي توانند ضرر هاي ناشي از ديگر شركت ها را جبران و حتي سودي بيشتر كنند. ولي در اين بين افرادي كه شركت و كارخانه ندارند ضرر هايي مي كنند.زيرا شركت ها پس از آنكه تمامشان آلوده شدند، ديگر دوباره نمي توانند سر يكديگر را كلاه بگذارند و به ناچار مجبورند اين كار را كه براي آن ها به صورت يك عادت شده است را در برابر ديگر گروه ها انجام دهند و به دليل آنكه قدرت نفوذ به قشر بالاي خود را ندارند به ناچار به قشر پايين تر از خود روي آورده و زندگي آنان را بازيچه احساسات خود مي گيرند. و به خاطر اينكه اين قشر از مردم قدرت دفاع در برابر اين ويروس را ندارند، در برابر آن تسليم و نابود مي شوند. به اين ترتيب كه اگر فردي با هزاران كمك و بدهكاري كاري را شروع كرده و شركت و كارخانه اي را تشكيل مي دهد به اميد آنكه روزي به جايي برسد و بتواند زندگي خود را از راهش درست كند، توسط اين ويروس اجتماعي تحت هجوم قرار مي گيرد و نابود مي شود!!!
آيا امروز مني كه در خانه و جامعه اي بزرگ مي شوم كه عدالت در آن نقشي نداشته و همه چيز به خواسته هاي انسان پيش مي رود و همه مي خواهند سر همديگر را كلاه گذاشته تا به سودي برسند تا بتوانند در آينده پابرجا بمانند، فردا كه به جايي رسيدم، مي توانم حرف از عدالت و عدالت خواهي زنم و مردم را به عدل و داد و مبارزه با ظلم و ستم دعوت كنم!!! و خود من كه هزاران بي عدالتي و حق كشي كرده ام، آيا امروز مي توانم به فردي مبارز در برابر بي عدالتي تبديل شود؟!
امروزه اين مسئله را نه تنها در جامعه ما، بلكه در جامعه جهاني مي توان مشاهده كرد. امروزه در سطح دنيا كشورها و افرادي هستند كه عامل بي عدالتي و حق كشي هستند ولي دم از عدالت و انسان دوستي مي زنند. از اين جمله مي توان به كشورهاي پيشرفته اي از جمله آمريكا، انگليس، فرانسه و ... اشاره كرد. آمريكايي كه در پرونده خود ميليون ها نفر را با ظلم نابود و استعداد كشورهايي همچون ايران را به نا حق كور كرده است و جلوي پيشرفت و شكوفايي آنان را با قدرت و زور گرفته است و آنان را زير سلطه خود گرفته است. آمريكايي كه حمايت كننده اسرائيل در امر نابودسازي فلسطين است، امروزه آمده و در جهان ادعاي انسان دوستي و مبارزه با ظلم و ستم مي كند. خوب بدون شك كشورهايي كه قدرت تفكر داشته باشند همچون ايران به ادعاهاي او توجهي نكرده و همچنين بدون توجه به تهديداتش كاري را كه صلاح مي بيند انجام مي دهد و جهل و ناداني آمريكا زماني رو مي شود كه كشورهايي همچون ايران را علل بي عدالتي و ظلم و ستم مي دانند. امروزه علاوه بر اين جلوي شكوفايي كشورهاي زيادي به وسيله كشورهاي پيشرفته گرفته مي شود كه پيشرفت و شكوفايي ديگر كشورها را تهديدي براي خود دانسته و به هر ترتيبي كه شده آن ها را زير سلطه خود گرفته وخواهند گرفت.
ولي امروزه درك مردم نه تنها در ايران ، بلكه در جهان و كشورهاي پيشرفته نسبت به عدالت و حق طلبي و مبارزه با ظلم ستم بيشتر شده است و مردم در صورت مشاهده هر گونه بي عدالتي و ظلم و ستم آرام ننشسته و به دفاع از خود و ديگران مي پردازند.
اگر در جامعه اي تمام مشكلات و يا تا حدودي از مشكلات عدالت برطرف شده باشد و ديگر مردم مشكلاتي كمتري داشته باشند و زيبايي عدالت را حس كرده باشند، در برابر ظلم و ستم در برابر ديگر كشورها و دفاع از حق آنها نيز ساكت ننشسته و با برپايي تظاهرات و راهپيمايي ها نظر خود را در مورد دولت خود و يا ديگر دولت ها بيان مي كنند. از اين جمله مي توان به راهپيمايي هاي مردم ايران بر عليه جرم و جنايت و ظلم و ستم آمريكا و اسرائيل و انگليس اشاره كرد . مردم ايران به دليل اينكه از هوشياري بالايي بر خوردار بوده و زيبايي عدالت را حس كرده و به دليل اينكه دولتي است برپايه اسلام در برابر اين جنايت كاران ساكت ننشسته و به دفاع از حق مردم بي گناه و بي دفاع مي پردازند. امروزه ديگر تنها در ايران به خاطر مبارزه با ظلم و ستم و بي عدالتي، تظاهرات نمي كنند.بلكه در خود كشورهاي در حال سلطه گري و توسط خود مردمانش تظاهرات مي كنند. از اين قبيل مي توان به تظاهرات در درون آمريكا بعد از حمله به عراق اشاره كرد كه مردم آمريكا بعد از اينكه مشاهده كردند كه دولتمردان آمريكا با استفاده از مردم چگونه در تحقق اهداف خود قدم مي گذارند و جان و مال افراد را بي ارزش شمارده و در حق آنان ظلم مي كنند دست به شورش ها و تظاهرات زدند و همچنين در انگليس و فرانسه كه تظاهرات و شورش ها به نابساماني و وضعيت بحراني تبديل گشت كه مجبور شدند براي حفظ و پا برجايي دولت و حكومت از تمام شيوه ها استفاده كنند.
پس ديديم كه نارضايتي مردم كه ناشي از بي عدالتي است چه خطراتي را براي جامعه به وجود مي آورد و آن را در معرض خطر نابودي قرار دهد. و بر عكس. اگر در جامعه ما تلاش شود كه به وسيله عدالت و با بر پايي عدل موجب رضايت مردم شوند مي توان ايران را بيشتر از اين در جهان سربلند ساخت به اين ترتيب با فراهم كردن موجبات رضايت مردم را فراهم ساخته و وقتي مردم از زندگي خود در اين جامعه راضي باشند در برابر آن احساس وظيفه مي كنند و با يكديگر متحد شده و در برابر خطرات و مشكلات از يكديگر و جامعه خود دفاع مي كنند و با تلاش و كوشش، در پيشبرد اهداف كشور كه مطرح شدن در جامعه جهاني مي باشد، سعي مي كنند. همه انسان ها به دنبال اين هستند كه خود را در مجموعه اي مطرح سازند و اين همان حسي است كه بايد در مورد كشورمان داشته باشيم. زيرا مطرح شدن در جهاني كه همه كشورها در آن به دنبال اين هستند كه خود را به ديگر كشورها معرفي كنند، امريست بزرگ كه تلاش بسياري را نيازمند است وايران توانسته خود را به وسيله مردمانش در تمامي عرصه از جمله علمي، ورزشي،سياسي و.... در جهان مطرح سازد و اين تشانه اي از اتحاد و همبستگي مردم است كه عامل آن رضايت مردم از جامعه و كشورشان است و نيز دفاع ايران و نهراسيدن از تهديدات جامعه جهاني كه خاطر گرفتن حقش است ، به خاطر اين است ايران مردماني متحد داشته كه در زمان هاي گوناگون جوامع بدون عدالت و خودكامه را تجربه كرده و زندگي ديگر جوامع را نيز ديده است و به دليل كه انسان يك تجربه تلخ را دوبار تكرار نمي كند و يا در واقع انسان عاقل از يك جا دو بار گزيده نمي شود. واز قديم اين امر صدق كرده هيچگاه جامعه اي متحد در برابر سختي ها تسليم نمي شود و به مبارزه با مشكلات مي پردازد. و نيز مردم ما اين را ديده اند كه افرادي كه باعث سربلندي كشورشان در جامعه جهاني شده اند نام آنها ابدي شده و نه تنها در كشور ماندگار شده اند بلكه در ديگر كشور ها از آن ها ياد مي شود. مثل دانشمندان ايراني كه امروزه بشر علم خود را حاصل تلاش هاي آنان مي داند. افرادي مثل امام خميني كه تنها با سخن خود و كمك نيروي الهي و انساني يك حكومت بسيار قوي را نابود سازند، اين در حالي است كشورهاي امروزي نه تنها با با نيروي انساني و حرف ، بلكه با تجهيزات نيز نمي توانند حكومت ضعيفي را در مدت كوتاهي از بين ببرند و ورزشكاراني مثل تختي كه براي بردن بازي نمي كرد، بلكه براي كشورش و پهلواني حريفان خود را خاك مي كرد و تمامي افرادي كه در مسابقات علمي،ورزشي و هنري و .... براي ايران افتخار آفريني كرده اند و به اميد روزي كه فكر تمام مردم ايران اين باشد كه در جهان مطرح شوند و ما مي توانيم به اميد روزي باشيم كه هيچ بي عدالتي و ظلمي ديگر باقي نمي ماند و همه مردم آسايش و راحتي و به ور از مشكلات فعلي زندگي خود را ادامه دهند و تنها آن روز است كه جرم و جنايت و كلاهبرداري و گناه از بين مي رود و اگر انسان آن روزي كه جواب تمام اعمال خود را مي گيرد را به ياد آورد و بتواند با اندكي تفكر آن را درك كند، هرگز به بي عدالتي و ظلم و ستم نمي پردازد و به اميد آن روز كه او بيايد و عدلش جهانگير شود...